سرزمین افتاب

سرزمین افتاب

سرزمین افتاب همراه با موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سرگرمی و بیوگرافی افراد مشهور همراه با دانلودهای متنوع!!!
سرزمین افتاب

سرزمین افتاب

سرزمین افتاب همراه با موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سرگرمی و بیوگرافی افراد مشهور همراه با دانلودهای متنوع!!!

پیامک عاشقانه

تو بارانی و من باران پرستم،تودریایی و من موج تو هستم،اگر روزی بپرسی، باز گویم  تومن هستی و من نقش تو هستم

 


 

درساحل قلبها فقط رد پاى دوست میماند وگرنه موج روزگار هر رد پایى راگم میکند!


 

احساس خوب وقتیه که یه نفر دلتنگت بشه، احساس بهتر وقتیه که یه نفر عاشقت بشه، اما بهترین احساس وقتیه که یه نفر هیچ وقت فراموشت نکنه

 

تو این دنیا,تو این عالم

میون این همه آدم

ببین من دل به کى دادم!

به اون کس که نمیخوادم!

دلم شیشه دلش سنگه

واسه سنگه دلم تنگه

 


 

همیشه یادمان باشد که کاشته ى صداقت،دلها رابه ساحل میرساند نه امواج رفاقت


 

دانی از زندگی چه می خواهم

من تو باشیم......تو.....پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بود

بار دیگر تو...بار دیگر تو


 

یه خارهمیشه مواظب گلشه ، اگه به گلش دست بزنی خونتو می ریزه ، همیشه خارتم گلم

 


 

اگرسوزم سزا باشد اگر دردم دوا باشد

از این بدتر کجا باشد که دوست از دوست جدا باشد

 


 

ویکتورهوگو میگه:

من نمیگم هرگز نباید در نگاه اول عاشق شد

اما اعتقاد دارم باید برای بار دوم هم نگاه کرد

 


یه هدیه واسه تو

 

برو پایین

.

کسی کنارت نیست؟

.

خوب برو درو قفل کن

.

پرده ها رو بکش

.

بیا اینجا

.

چشمات رو ببند

.

صبر کن درش بیارم

.

‏نترس

.

دستت رو بیار

.

بگیرش

.‏

داغه

.

هر جا میخوای بزارش

.‏

این قلب بدبخت منه   هدیه واسه تو

 


 

تموم شد..رفتم نخواست که بمونم صدایم نکرد نگفت نرو برگرد و من رفتم ..رفتم به سوی تنهایی انتظار، انتظار شنیدن صدای او که بگوید.. دوستت دارم برگرد

 


 

دوست ندارم شمع باشم دخترا فوتم کنن دوست دارم سیگار باشم رفقا دودم کنن

 


 

عشق آتش است،اما هیچ وقت نمی توانی تشخیص دهی که این آتش قلبت را گرما می بخشد یا آنکه خانه ات را در آتش می سوزاند؟

 


 

از پاسخ من معلمان آشفتند از حنجره شان هر چه درآمد گفتند اما هنوزم معتقدم از جاذبه تو سیب ها می افتند

 


 

خواب اصحاب کهف قصه تکراری ماست / ما همانیم که در غار دلت پوسیدیم

 


 

تو را در مثنوی پیدا نکردم / حضور دیگری پیدا نکردم

سرودم هر غزل تنها تو بودی / برایت ثانوی پیدا نکردم

 


 

دوبیتی های من غم میشمارند / رباعی های من نم میشمارند

غزل هایم برای دیدن تو / قطره های باران را میشمارند

 


 

در اوج یقین اگرچه تردیدی هست / در هر قفسی کلید امیدی هست

چشمک زدن ستاره در شب یعنی / توی چمدان ماه ، خورشیدی هست

 


 

پیام آشنائی مهربانیست / دل بی مهر را دانی بها نیست

فقط دانم که انسانهای عاشق / هم از غم های عالم رها نیست

 


 

دلم زیباترین دل هاست امروز / درون این دلم غوغاست امروز

دلم را در طبق بنهاده بودم / دهم آن را به دست یار امروز

 


 

گاهی به درد دل خود میخندم ، خلق دارد تصور که دلی خوش دارم

 


 

عشق زیباست ، اما وقتی بی وفائی را دیدی ، عشق را مجازات نکن

 


 

غم ها چو کوه گشته و بیداد میکند / عمرش دراز باد آنکه ز ما یاد میکند

 


 

همه در دایره ی دوست گرفتار شدند / بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد

عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند / یار از خون دل عشق خبردار نشد

چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند / خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد

 


 

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد

پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند

چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد

 


 

عشق فرآیندی است که در طی آن من به تو کمک کنم تا به خود واقعی ات نزدیکتر شوی ، نه آنچه من می خواهم

 


 

میخواهم از چشمان تو دنیائی بسازم تا همه دنیای عاشقان دنیایم شوند

 


 

خدا حافظ برای تو رهائی داشت / برای من غم تلخ جدائی داشت

 


 

دو چشمت سرزمین آرزوها ، نگاهت داستان آشنائیست

امان از آن زمان که قلبم ، گرفتار خزان یک جدائیست

 


 

بی تو من از نسل بارانم ، چون ابر بهارانم گریانم

بی تو من با چشم گریان ، سیل غم برد آشیانم

 


 

دوای درد غم خنده باشد ، خوشا آنکه ز غم دل کنده باشد

غم دنیا نخور ای یار دیرین ، که هر کس غم خورد ، بازنده باشد

نظرات 12 + ارسال نظر
بازم رویا چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 08:23

تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است
خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم ....

به فکرتم....

به یادتم

زنده به انتظارتم ....

رویا چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 08:26

چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده ، پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

رویا چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 08:27

تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است...

دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنجهای عالم را در رگهایم جاری کرد !

درد هایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد٬ دوری از تو حسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای دردناک داغ ستم پوشاند .

دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش ٬ برای داشتنش داشتم.

دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند به دست خویش از کسانی که دوستشان دارم کنده شوم .

در انسوی مرزها دوست داشتن گناه است ٬ حق من نیست ٬ به اتش گناهی که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند .

رنجی انچنان زندگی مرا پر کرده است٬ آنچنان دستهای مرا از ....

من اومدم چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 11:34

سلام







سلام








سلام











من اومدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!






چیه چراراه افتادی دنبالم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟







دوس داری؟؟؟؟؟؟؟؟






باشه بیا






یه خبردارم گامبووووووووووووووووووو







میخواییییییییییییی بدونیییییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/







پس بیا دنبالممممممممممممممم






کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دیگه پایین چیزی نیست!!!!!!!!!!!!!۱۱۱۱۱۱۱۱








بایدصبرکنی بیام خونه بهت بگم




سرکارنیستی وایستا تا۲ساعت دیگه میام






فعلا بای گامبووووووووووووووووووو

شیطون چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 11:37

______________%%
______________%%%
_____________%%%%%
____________%%%%%%
_____________%%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%__%%
_____________%%%__%__%
_____________%%%___%__%
_____________%%%___%___%
_____________%%%___%____%
_______%%____%%%__%____%
______%__%__%%%%%%__%%
______%___%%_____%____%%
_______%____%%%%%_%%
________%___________%%
_________%_________%%
_________%%__سلام___%%
________%%_________%%%
_______%%___من اپم____%%%
______%%______زود بیا_____%%
_____%%_______منتظرم_____%%
_____%%__________________%%
_____%%%________________%%
______%%_______________%%%
_______%%%____________%%%
_________%%%%________%%%
___________%%%%%%%%%

رویا چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 11:53


اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد

پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد

اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش میرسید

مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش میرسید

اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن

ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن

...

اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز می زدیم

پاییز می فهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم

اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود

دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود

اگه تو مال من بودی چشمام به چشمات شک نداشت

تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت

...

اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد

قصه ی عشق ما دو تا عبرت سر نوشت می شد

اگه تو مال من بودی می ذاشتمت روی چشام

بارون می خواستی می بارید ابر سفید گریه هام

اگه تو مال من بودی ابرا تو پاییز نمی ریخت

شمعی که پروانه داره اشک غم انگیز نمی ریخت

بی تواروم قرارندارم چهارشنبه 17 آذر 1389 ساعت 12:09

عشق نیست
من به تو عادت کرده ام

عادت ، عشق نیست

هرگاه تو را ندیده ام

دلتنگ شده ام

دلتنگی، عشق نیست

تو را همواره بزرگ داشته ام

بزرگ داشتن، عشق نیست

از مهربانی جوشان چشمانت

حیران شده ام

حیرانی، عشق نیست

کو توان آنم

تا جوانی ام را

که در برابر طوفان های عشق سینه سپر می کرد

بازگردانم







این روزها بدجوری مقاومت می کنم در برابر خواسته های بیجا و شاید با جای دلم. سعی می کنم به چیزهای مهم تری بپردازم که در زندگی بار ارزش تر هست. خود زندگیم بدون حاشیه های اطرافش و افرادی که حضور دارند یا یک روزی حضور داشتند.

خودم تنها می تونم به خودم کمک کنم چون هرچه که هست از درونه! از درون به بیرون زندگی کن مریم از درون به بیرون. چه کسی شادی های من رو ازم می گیره؟ چه کسی غم به من می ده؟! هیچ کس ....هیچ کس.... جز خودم.

دلم لک زده برای شنا کردن اما این تابستان و این شلوغی استخرها رو دوست ندارم . باید به کلاس ورزش برم احساس می کنم به جنب و جوش و هیجان احتیاج دارم.

دلشکسته حتما بخون واسه خودنامردت پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 08:34

دوستت داشتم ...
می دونی چرا؟ چون حس می کردم با تو عشق تو وجود من زنده شد..
چون با وجود تو احساس می کردم دوباره متولد شده ام ...
یک احساسی که تو اصلا شاید هیچ وقت نفهمی یعنی چه؟؟
هر چی عشق و احساس داشتم به پات ریختم ...
تو هم تظاهر می کردی که یک وقت کم نیاری....
به خاطر همین هر روز بیشتر از دیروز دلم برات تنگ می شد...
اونقدر لایق دونستمت که دو دستی قلبم رو به تو تقدیم کردم ...
تو هم به اصطلاح نامردی نکردی ....
دو دستی اونو چسبیدی و گفتی : خوب ازش نگهداری می کنم..مطمئن باش جای خوبی سپردیش.
همیشه می گفتی:من با همه ی آدم بدا فرق دارم...من مثل اونا نیستم ...
می دونی اعتماد کردن یعنی چی؟ اعتماد خیلی سخته...خیلی ...اونم توی این زمونه ی نامرد...
اما من به حرفات ... به نگاهت....و به چشمات اعتماد کردم...
درست زمانی که بهت عادت کردم بی احساسی رو توی وجودت دیدم..
دیدم که کم کم داری روی تموم احساسات من پا می ذاری ...
دیگه باورت ندارم !!!!
نمی خواستم اینو بگم.....
اما تو رفیق نیمه راهی ........................
بارها بهم ثابت شد....
هر دفعه خودم رو دلداری می دادم که همه چیز درست می شه اما نه ! تو هیچ وقت نخواستی من رو بفهمی..چون هر وقت بهت احتیاج داشتم...هر وقت احساس تنهایی می کردم و به دلگرمی ات نیاز داشتم پشتم رو خالی می کردی و منو تنها می ذاشتی....
اینه رسم رفاقتت !!!؟؟؟....
کاش می فهمیدی با قلبی که امانت گرفتی بد تا کردی.....
حالا می دونم ...تو با همه ی آدم بدای دیگه فرق داری.......
آره فرق داری.....
همه ی آدم بدا قلب دیگران رو یک بار میشکنن اما تو روزی چند بار قلب من رو می شکنی.....
روزی چند بار منو می کشی....و دوباره زنده می کنی
بارها روی قلب شکسته ام پا گذاشتی و له کردی و بی تفاوت گذشتی ..
می دونی چیه؟ نه نمی دونی !...!..
یعنی هیچ وقت نخواستی بدونی...هیچ وقت حاضر نشدی حتی یک بار به خاطر کسی که همیشه یه خاطر تو غرورش رو له می کرد از غرور لعنتیت دست بکشی..

دیگه می خوام..........
شاید این جوری یک ذره بتونی احساس منو درک بکنی...
نمی دونم...شایدم مثل بقیه ی چیزا از این هم خیلی ساده بگذری...
اما این رو بدون ...
نمی تونم.........

بخون حرف دل خودمه پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 08:44

همیشه عاشقتم وعاشقت میمونم


ای همه وجود من نبود تو نبود من

نمیدونم چرا این روزا این جوری شدم،هر روزعاشقتر میشم.

این روزا.روزای خداییه.روزای جشنه روزای پاک وآسمونیه...خیلی ها توشادی هاشون اونایی رو که دوستشون دارن فراموش میکنن وفقط شاد میشن.........اما من...خدایا... اما من این روزا خیلی بدتر دلم میگره و دوریشو بدتر احساس میکنم..........

خدایاااااااااااااااااااا خودت کمکم کن.....

یه واقعیته که میدونم خدا بهتر از من میدونه.هروقت با خدادرددل میکنم ومیگم خدایا یادشو از دلم،از خاطرم دور کن.....اما خدا خودش بهتر میدونه که ازته دلم نمیگم.

واقعا هرروز بیشترعاشقش میشم نمیتونم دوریشو تحمل کنم.

میدونم از دست من خیلی ناراحته ولی به خدا همه این کارا به خاطر اینه که خیلی دوستش دارم.

واسه همینه که میخوام از زندگیش برم کنار و با خاطراتش زندگی کنم...

ولی هرگز نمیخوام اون حرفی رو که مقدمه وبلاگم نوشتم(عشق و حسرت) به حقیقت تبدیل بشه.ای کاش نشه...........ولی کم کم داره واقعی میشه....

همون روز خودمو از این دنیای نامرد خلاص میکنم وراحت میشم از این دنیا.

آْره...........به قول یکی از دوستام زندگی برای منم بدجوری یکنواخت شده.

ولی من باترک کردنش یه لحظه هم تو این دنیا شادی وخوشی ندارممممممممممم

اینو بهش قول می دم.

فقط یه جمله دارم براش:

همیشه عاشقتم وعاشقت میمونم

خیلی زحمت میکشم برات مینویسم بخون ب پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 08:47

برای تو مینویسم

دارم برای تو مینویسم برای عشق قشنگم عشقی که هیچوقت تودلم نمی میره . مدتهاست که نوشته هام مخاطب خاصی نداره.مینویسم واسه دل تنگم.واسه عشق قشنگم....عشقی که باید ازهمون اول راه فراموشش کرد واون رو هم مثل خیلی از اتفاقای زندگی دست خاطره ها سپرد ...

ولی اینبار... اینباردارم برای تومینویسم،فقط وفقط برای توووو

برای پاکی وصداقت توووو...

میخوام از احساس پاکی بنویسم که من،بعد ازاون همه تجربه،جلوش کم آوردم....

ازدلی بنویسم که دریاست...

از نگاهی که پاک تراز آب زلال چشمه هاست.....

ازدستای مهربونت که وقتی تودستام بود تموم سردی وسختی زندگی روفراموش کردم....

ازچشایی که باچند حرف ساده، خیلی زودخیس میشه...

ازلیاقتی بنویسم که خیلی کم پیداشده دروجودمن...

و بالاخره ازدلم بنویسم،که امشب خیلی گرفته....خیلی زیاد....... می شینم با خدای خودم ازتو میگم از عشقمون میگم از روزگارمون میگم ودلمو خالی میکنم...از دلتنگی تو به آسمون نگاه کردم ستاره های آسمون خدا نقش تورو واسم کشیدن.. کاشکی میدی که چقدر نگات کردم و تماشای چشمات ،چشمایی که هیچ وقت دروغ نگفت...،

آره دلم بد جوری امشب دلش گرفته..حتی بیشترازابرهای آسمون چشمات....بیشتراز هرروز دیگه....میدونی همچین بگی نگی،یه هوا،خسته ام....... البته از یه کم خیلی بیشتر خسته ام

بیا دیگه پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 08:49

تو که عروسکی تو که ملوسکی

دیوونه ی اون چشاتم

توکه با نمکی یه دونه ای تکی

هر جا که بری باهاتم

تو که جونمی مهربونمی

میخوام باهام بمونی

تو که نفسی واسه من بسی

میخوام باهام بمونی

تو بهم میگی چه جوری؟

دلم واست تنگه بیااااااااااااااااااا

*********

خداحافظ پنج‌شنبه 18 آذر 1389 ساعت 08:52

تو دنیای منی آخر رقصیدنی

شعر آخر منی فقط فقط مال منی

من برات بیس میزنم

تا تورو برقصونم....


کاش می شد داد بزنم بگم دوستت دارم

***********

خداحافظ گل نازم

قول میدم وقتی که نیستی ،عکستو بغل نگیرم

قول میدم روزی هزار بار ،واسه ی اشکات نمیرم

قول میدم وقتی که نیستی ،پای عشق تو نسوزم

قول میدم در انتظارت ،چشمامو به درندوزم

میدونی که خیلی خستم، میدونی دلم گرفته

میدونی دوریت عذابه، میدونی گریه ام گرفته

همیشه تو مهربونی واسه این قلب شکسته

واسه این حس غریبم که فقط دل به تو بسته

دیگه از آخر قصه حتی یک لحظه نمونده

**********

واسه همیشه خداحافظ

خداحافظ.خداحافظ

خدانگهدارعزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد