سرزمین افتاب

سرزمین افتاب

سرزمین افتاب همراه با موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سرگرمی و بیوگرافی افراد مشهور همراه با دانلودهای متنوع!!!
سرزمین افتاب

سرزمین افتاب

سرزمین افتاب همراه با موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سرگرمی و بیوگرافی افراد مشهور همراه با دانلودهای متنوع!!!

بیوگرافی کریستیانو رونالدو

در سال 1995 همه ی دنیا می دانستند که رونالدو یک استعداد و درخشان است، و بهترین تیم های منطقه یعنی Maritimo و Nacional هر دو برای جذب او اعلام علاقه کردند. قاعدتاً Maritimo (که تیم قدرتمندتری بود) باید او را به چنگ می آورد، ولی اتفاقات مسیر دیگری را رقم زدند. مربی وقت تیم جوانان Moritimo موفق نشد که در ملاقات سرنوشت سازی که قرار بود با سانتوس داشته باشد، حاضر شود، زیرا کادر او از پرداختن دو سری تجهیزات که تیم Andorinha در قبال رونالدو خواستار شده بود، سر باز زد. و به این ترتیب کریس به تیم Nacional پیوست.

Fernao Sousaپدرخوانده ی رونالدو و کسی که DeFreitas معتقد است که شایسته ی لقب «کاشف رونالدو» می باشد، در این باره بحث می کند. Sousa که خود نیز در تیم ناسیونال بازی می کرد، معتقد است که انتقال رونالدو به این تیم بر اساس روابط فامیلی بوده است. رئیس کنونی تیم Maritimo، Carlos Pereira که اکنون راهنمای کریس در مسائل مالی است، با او هم عقیده است. او گمان می کند که باشگاه او به راستی نمی خواست که آن هزینه را بپردازد، اما تأکید می کند که به هر حال این انتقال برای رونالدو خوب بود. در ضمن او توانایی خارق العاده ی کریستیانو در روپایی زدن را (آن هم با قوطی های خالی) به خوبی به یاد دارد.

Pereira می گوید: «اگر ما امروز این مسأله را بررسی کنیم، متوجه می شویم که اشتباه کردیم، زیرا او از بقیه بچه ها بهتر بود!! Maritimo مطمئناً به اون زودی که Nacional اجازه داد اون به Sporting بره، این اجازه رو به اون نمی داد. بعد از Sporting او به منچستر پیوست. اگر مونده بود مطمئناً این فرصت رو به دست نمی آورد.»

به هر حال کریستیانو برای یک فصل در تیم سفید و آبی راه راه پوش (!!) Nacional بازی کرد. این تیم با کاپیتانی او در مسابقات قهرمانی زیر 12 سال منطقه قهرمان شد (برای اولین بار در تاریخ باشگاه) و Ferenao ایمان پیدا کرد که کریستیانو انقدر با استعداد است که تبدیل به یک بازیکن حرفه ای شود.

پدر کریستیانو مطمئناً از به یادآوری آن روزها خوشحال می شود زیرا این آخرین سالی بود که او در کنار پسرش بود. پسری که همه معتقد بودند که او فوق العاده ست. کریس به Sporting Lisbon رفت تا فصل جدید زندگی خود را آغاز کند.

خوزه (پدر کریس): من تمام مسابقات او را نگاه می کردم.

«خاطرات خوبی بود. هر وقت جایی از خارج از منطقه بازی داشتند، همیشه جای من در اتوبوس یا هواپیما رزرو شده بود. وقتی که تیم به مقام قهرمانی رسید، یادمه که با مسئولان باشگاه در Choupana (استادیوم تیم ناسیونال) شامپاین خوردیم. واقعاً فراموش نشدنی بود!»

«ما تلفنی با هم تماس داریم ولی من دیگه نمی تونم وقت زیادی رو با اون بگذرونم. اما او در مادیرا خاطرات زیادی داره. خاطرات کودکی ش، خانواده ش و دوستانش. کسانی مثل Marques de Freitas معلم مدرسه ش، مربیانش در Andorinha و Nacional ...»

«او مثل خیلی از ماها وقتی که پرتغال در جام ملت های اروپا باخت، گریه کرد، اما او باز هم برای تیم ملی بازی خواهد کرد و این باخت ها تجربه ی خوبی برای اوست. او هیچ وقت دوست نداره ببازه. وقتی می بازه مثل اینه که دنیا به آخر رسیده. برای همینه که گریه می کنه. اما با این حال اون یکی از بهترین بازیکن های میدان بود.»

بعد از قهرمانی ناسیونال، Frenao با De Freitas تماس گرفت و کریستیانو به تیم اسپورتینگ لیسبون منتقل شد. حالا او در فضایی غریبه و به دور از خانه قرار گرفته بود. او برای خانه دلتنگی می کرد و سعی می کرد که با محیط جدید سازگار شود.

آنطور که ماریا دوس سانتوس تعریف می کند، رونالدو در Sao Joao «خوش رفتار، شوخ و دوست خوبی برای هم کلاسی هایش» بود، اما او در مدرسه ی Barreiros در لیسبون اینطور نبود. بچه های دیگر او را به خاطر لهجه ی غلیظ پرتغالی اش مسخره می کردند و این باعث می شد که او زیاد وارد جمع نشود. کاتیا (خواهر کریس) می گوید: «او وقتی از مادیرا دوره هیچ لهجه نداره، اما به محض اینکه برگشت، دوباره با لهجه حرف می زنه.»

آگوستینو سیلوا خبرنگار مجله ی Diario de Noticias می گوید: «اسپورتینگ استثنائاً از مادر رونالدو خواست که به لیسبون بیاد تا پیش او باشه. چون اونها دیدند که او نیاز به حمایت داره. مسخره شده به خاطر لهجه ش برای اون خیلی سخت بود. ما زمانی که در لیسبون بود چیزهایی شنیده بودیم مبنی بر اینکه اون تبدیل به یه پسر بد شده بود. البته چیزی نداریم که این رو ثابت کنیم و مطمئن نیستیم که حقیقت داشته باشه. به هر حال او الان آروم شده اما اون موقع شرایط فرق می کرد.»

آگوستینو همچنین توضیح می دهد که موفقیت های کریستیانو تا چه حد برای سرزمینش با ارزش هستند. «این موفقیت ها اینجا، به خاطر موقعیت اجتماعی بسیار مهم تر از دیگر نقاط کشور هستند. زیرا مادیرا از قدیم نسبت به لیسبون احساس حقارت داشته است. لیسبون قدرت سیاسی دارد اما مادیرا اکنون بازیکنی دارد که مهره ی کلیدی تیم ملی کشور است و نقش مهمی در تیم دارد. این از فوتبال مهم تر است. او یک پدیده است. او استثنایی ست. ما مردم توداری هستیم، ولی در طول یورو 2004 اینجا هر روز جشن هایی بر پا بود

De Freitas که دادستان کل پرتغال در مادیرا ست، تصدیق می کند که در اسپورتینگ یک فضای متشنج برای رونالدو وجود داشت که با آمدن ماریا دولورس (مادر کریستیانو) که هم اکنون در منچستر با کریس، کاتیا و هوگو زندگی می کند، بهتر شد.

«در 18 سالگی او هنوز خصوصیات یک نوجوان رو داشت، اما حالا با مرور زمان او تبدیل به یک فرد بالغ شده. سختی هایی که او کشید باعث شد که به یه بازیکن انعطاف پذیر تبدیل شود و باعث شکل گرفتن خلق و خوی او شد و او حالا یه شخصیت منحصر به فرد داره. اما او هنوز همون اشتیاق اولیه رو داره، فوتبال تمام زندگیشه، تمام اشتیاق و تمام دلخوشی اونه.»

اسپورتینگ مکان مناسبی برای رشد استعدادهای کریستیانو بود. De Freitas توضیح می دهد که آکادمی باشگاه – Alocochete – بی اغراق می شود گفت یک «کارخانه ی فوتبالیست» است و فوتبالیست در آنجا بهترین آموزش ها را در یک مکان بسیار پیشرفته که در جنوب لیسبون، در نزدیکی رودخانه ی Tagus واقع شده است، فرا می گیرد.

پیشتر، Hugo Viana (هافبک تیم نیوکاسل)، Ricardo Quaresma و Nuno Valente(پورتو)، Luis Boa Morte (فولهام)، Miguel & Simao Sabrosa (بنفیکا) و لوئیس فیگو ستاره ی تیم رئال مادرید، همگی در Academia de Futebol پرورش یافتند که تمام آنها در یورو 2004 از اعضای اصلی تیم پرتغال بودند.

      کریستیانو رونالدو در منطقه ی کارگرنشین سنت آنتونیو بزرگ شد، جایی که یک دنیا با هتل های بزرگ و زیبایی که زینت بخش ساحل سنگی دریا بودند، فاصله داشت. اتفاقاً کریستیانو به تازگی برای تعطیلات به آنجا رفته بود. تنها توریست های خیلی کنجکاو جرأت می کنند به این ناحیه پا بگذارند. (آخه کریس من خیلی شجاعه!!)

      خانه ی دوران کودکی او روی یک تپه مشرف به یک جاده واقع شده است. دیوار پشتی این خانه (که اکنون خالی از سکنه است) فرو ریخته و سقف آن نیاز به تعمیر دارد. البته این یک امر عادی در آن منطقه به شمار می رود و این خانه کمتر از 5000 یورو ارزش دارد. (مهم اینه که الان خودش بیشتر از 5000000 یورو ارزش داره!!!)

      کریستیانو به همراه خواهر و برادرهایش،هوگو، الما و کاتیا و پدر و مادرش (خوزه دینیس و ماریا دولورس) در این خانه ی محقرانه زندگی می کردند. کریستیانو ضربه زدن به توپ را برای اولین بار وقتی که دو یا سه ساله بود، در حیاط خانه شروع کرد. ولی بعد در سال 1997وقتی که شش ساله شد، به یک مدرسه ی ابتدایی رفت. در آن زمان اشتیاق او برای فوتبال به وضوح دیده می شد.

      ماریا دوس سانتوس معلم مدرسه Sao Joao به وضوح شخصیت متمایز این دانش آموز را به یاد می آورد: «از روزی که او وارد مدرسه شد، فوتبال ورزش مورد علاقه ی او بود. البته او در فعالیت های دیگه هم شرکت می کرد، شعر می خوند و تکالیفش رو انجام می داد، اما همیشه دوست داشت وقتی هم برای خودش داشته باشه، وقتی برای فوتبال!»

      اگه توپ واقعی دور و برش وجود نداشت – که اغلب همینطور بود – اون با استفاده از چند جوراب برای خود توپ می ساخت! (خلاقیت رو داری؟!!)

او همیشه راهی پیدا می کرد تا در زمین بازی فوتبال بازی کنه و من نمی دونم چطور موفق می شد!»

      بچه هایی که اکنون در آن مدرسه درس می خوانند، هر روز با هیجان روزنامه ی محلی را ورق می زنند تا عکسی از قهرمان محبوب خود یعنی کریستیانو رونالدو ببینند. آنها با خوشحالی عکس را به یکدیگر نشان می دهند و می گویند: «نگاه کنید، این کریستیانو رونالدوست.» (من هم همینطور!

      همانطور که انتظار می رفت، محبوبیت کریستیانو رونالدو زمانی افزایش یافت که تیم پرتغال در رقابت های یورو 2004 با پیروزی بر تیم یونان به نایب قهرمانی رسید. شاید قبلاً او می توانست آسوده در خیابان راه برود و کسی او را نمی شناخت، ولی حالا دیگر نه. کریستیانو حالا شناخته شده ترین فرد در Madeira ست. وقتی بعد از مسابقات قهرمانی اروپا برای یک تعطیلات کوتاه مدت به محل سکونتش برگشت، تصمیم گرفت که با خبرنگاران در یک هتل ملاقات کند تا در خانه اش. او همچنین برای کودکان فقیر کمک جمع کرد و با دختر منتخب پرتغال برای پرفروش ترین روزنامه ی محلی دیاریو دِنوتیسیاس عکس گرفت. (در واقع اون دختره گیر داده بیا با من عکس بگیر!!!

     

  سانتوس می گوید: «تمام بچه ها در طول مسابقه، لباس هایی با نام او بر تن می کنند.»

      «اونا می دونند که کریستیانو در این مدرسه درس می خونده و همین برای اونا کافیه. اونا دوست دارند که رونالدوی بعدی باشند. واقعاً عالی می شد اگه کریستیانو یه روز به اینجا می اومد و اونا را می دید.»

      کریستیانو در همان زمانی که در Sao Joao تحصیل می کرد، در تیم Andorniha (اولین باشگاه خود) بازی می کرد. او در سال های 1993 تا 1995 (8 تا 10 سالگی) جزو فهرست نفرات این تیم آماتور بود، اما او مدت ها قبل از این تمرینات خود را شروع کرده بود.

      آلبارو میلو مربی باشگاه جوانان به یاد می آورد که با ماشین خود به دنبال رونالدو می رفت و او را از خانه ی روی تپه سوار می کرد. او می گوید: «بیشتر وقت ها او خواب بود و باید بیدارش می کردم. ولی وقتی بازی او رو در یورو 2004 دیدم، از تعجب خشکم زد!» (در واقع شاخ درآورد!!!)

      ماریا دوس سانتوس: «فوتبالیستی مثل رونالدو هر چند وقت یه بار ظهور می کنه.»

      «از همون روز اول که او رو دیدم می دونستم که معمولی نیست. اون به طرز قابل توجهی با بقیه ی بازیکنان فرق داشت. اما هیچ کس تصور نمی کرد که او انقدر زود به این جایگاه برسه.»

      اشکهایی که رونالدو بعد از فینال یورو 2004 ریخت، برای سانتوس یک اندوه بزرگ بود. گریه کردن یکی از ویژگی های کریستیانو در زمان کودکی بود و سانتوس مانند این گریه را قبلاً بارها دیده بود. او زمانی را به یاد می آورد که Andorinha با Camacha (بهترین تیم آن زمان منطقه) در رقابت های منطقه ای باشگاه های جوانان 4/1993 رو در رو شد. Andorinha در نیمه ی اول 0-2 عقب بود و رونالدو هق هق می کرد (بمیرم!!). ولی بعد از وقت استراحت، او برای پیروزی به هم تیمی هایش روحیه داد و سرانجام آنها با نتیجه ی به یاد ماندنی 2-3 پیروز شدند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد