تو بارانی و من باران پرستم،تودریایی و من موج تو هستم،اگر روزی بپرسی، باز گویم تومن هستی و من نقش تو هستم
درساحل قلبها فقط رد پاى دوست میماند وگرنه موج روزگار هر رد پایى راگم میکند!
احساس خوب وقتیه که یه نفر دلتنگت بشه، احساس بهتر وقتیه که یه نفر عاشقت بشه، اما بهترین احساس وقتیه که یه نفر هیچ وقت فراموشت نکنه
شمس الدین محمد در بین سال های 712 تا 727 هجری شمسی در
شیراز دیده به جهان گشود . در دوران جوانی با شنیدن تلاوت آیات
قرآن به وسیله ی پـدرش ، بهاالدین ، آن را به حافظه سپرد . همچنین
آثـار بسیاری از بزرگـان ادب را ، هـمچـون سعـدی ، عـطار ، نظامی
و مولوی را حـفظ کرده بود . پس از مرگ پدر که ذغال فروش بود ،
حافظ به اتفاق مادر، نزد عموی خود (که نامش سعـدی بود) رفتند .
سپس مدتی در پرده دوزی و خمیرگیری در نانوایی به کار مشغول شد .
در بیست و یک سالگی ، به هنگام تحویل نان در محله ی اعیان شیراز
با دختری زیبا رو به نام «شاخ نبات» آشنا شد . تعدادی از شعرهایش
نیز خطاب به اوست . برای آن که به وصال محبوب خود برسد ، چهل
شبانه روز بر مزار باباکوهی شب زنده داری کرد تا به خواسته اش
دست یابد.
تنهایی تو که رفتی پریشون شد خیالم
همه گفتن که من دیونه حالم
نمی دونن که این دیونه در فکر شفا نیست
که هرچی باشه اما بی وفا نیست
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...
تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...
تنهایی را دوست دارم زیرا....
در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست ...
و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد.
حالا دیگه من تنهام و تنها تر از همیشه زیباترین صدایی که تو گوشم ت
کرار میشه موسیقی عاشقانه امواج دریاست و صدایی که برام خیلی
آشناست زمزمه های دلتنگمه چیزی شبیه در خود شکستن
روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم..
تنهائی را دوست دارم چون بی وفا نیست..
تنهائی را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام..
تنهائی رادوست دارم چون عشق دروغین درآن نیست..
تنهائی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست..
تنهائی رادوست دارم چون در خلوت وتنهائیم
در انتظار خواهم گریست وهیچ کس اشکهایم را نمیبیند..
اما از روزی که تو رادیدیم نوشتم..
ازتنهائی بیزارم چون تنهائی یاد آور لحظات تلخ بی تو مردنم است
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم .
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم.
تقصیر کسی نیست که این گونه غربیم.
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم.
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره
خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه
چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون
خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن
خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت
دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت
خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه
خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی
خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
غیاث الدین ابوالفتح، عمر بن ابراهیم خیام (خیامی) در سال 439
هجری (1048میلادی) درشهرنیشابورو درزمانی به دنیا آمد که
ترکان سلجوقی بر خراسان ،ناحیه ای وسیع در شرق ایران ،
تسلط داشتند.
ادامه مطلب ...کاشان تنها جایی است که به من آرامش میدهد و میدانم که سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد...
سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران
آندرئاس وزالیوس (Andreas Vesalius) (لاتینیشدهٔ نام اصلی هلندی او: Andries van Wesel، آندریس فان ویسِل) پزشک برجسته بلژیکی است.
وی زادهٔ سال ۱۵۱۴ در بروکسل است. او اساس کالبدشناسی را پی ریزی کرد.
آندرئاس در سال ۱۵۱۴ میلادی در بروکسل زاده شد. این کودک بعدها هنگامی که بزرگ شد قربانی انتقادها و مطالعات بی وقفهٔ خود شد. او در زمان خود اهمیت علم کالبدشناسی را به جهان شناساند و پزشکان آن زمان را به پذیرش این امر مهم دعوت کرد.
وزالیوس از پزشکانی بود که اساس کالبدشکافی را پی ریزی و از جالینوس انتقاد کرد. پدر وزالیوس داروساز شارل پنجم و نیاکانش از نژاد ژرمن و اغلب آنها پزشکان معروفی بودند و همین امر سبب شد که او رشته پزشکی را انتخاب کند.
وی تحصیلاتش را در دانشگاه لوونان و مدرسه پزشکی پاریس به پایان رساند و پس از آن در دانشگاه پادوا به استادی جراحی و کالبدشکافی دانشکده پزشکی این دانشگاه منصوب شد.
تهیه آمونیاک به مقدار زیاد آن در تولید کودهای شیمیائی، نیتریک اسید، هیدروژن سیانید، اکریلونیتریل و تهیه الیاف مصنوعی، رنگها و ترکیبهای بسیار تنوع دیگر است. بخش عمده آمونیاک تولید شده در ساخت کودهای نیتروژن دار مصرف میشود. فریتزها بروکارل بوشی در سال 1912 برای اولین بار آمونیاک را سنتز کردند. پیش از جنگ جهانی دوم، هیدروژن لازم برای سنتز آمونیاک از هیدروکربنهای حاصله از منابع زغال سنگ تأمین می شد ولی پس از آن اغلب از گاز طبیعی و نفتا استفاده می شود.
تحقیقات و بررسی های دانشمندان در زمینه رشد گیاهان نشان داد که تغذیه ورشد آنها نه تنها به مواد معدنی بلکه به عنصرهای دیگری مانند کربن، نیتروژن، هیدروژن، فسفر و گوگرد نیز بستگی دارد. استفاده کافی از ترکیبهای نیتروژن دار برای جلوگیری از کاهش بازده آنها اجتناب ناپذیر است. استفاده از کودهای شیمیایی در کشاورزی امری مهم در تولید فراورده های کشاورزی است
ادامه مطلب ...کیک زرد یا Yellowcake که بنام اورانیا :
(Urania) هم شناخته می شود کیک زردشود در واقع خاک معدنی اورانیوم است که پس از طی مراحل تصفیه و پردازشهای لازم از سنگ معدنی آن تهیه می شود. تهیه این ماده به منزله رسیدن به بخش میانی از مراحل مختلف تصفیه سنگ معدن اورانیوم است و باید توجه داشت که فاصله بسیار زیادی برای استفاده در یک بمب اتمی دارد.